شيوه‏هاى تربيت دينى خانواده
منبع:فصلنامه معرفت
تربيت دينى در محيط خانواده داراى دو شيوه اساسى كلامى و نمادين است كه هر يك در تربيت كودك نقش اساسى دارد. به طور خلاصه، به آن‏ها اشاره مى‏شود:
الف. شيوه كلامى: منظور از شيوه كلامى (دستورى - بيانى) امر و نهى‏هاى والدين و ديگر اعضاى خانواده است كه نسبت‏به بايدها و نبايدهاى دينى كودك صورت مى‏گيرد; يعنى: به آنچه پدر و مادر در مورد انجام احكام و كارهاى دينى به كودك دستور مى‏دهند «شيوه‏» كلامى تربيت گفته مى‏شود. اين نوع تربيت‏به نوبه خود، در رشد و شكوفايى حس دينى كودك تاثير فراوان دارد; زيرا كودك در دوره كودكى وابستگى كامل به والدين دارد و با ديد مثبت‏به آن‏ها مى‏نگرد و هر چه از آنان دريافت كند، مى‏پذيرد. گفتارهاى والدين، اعم از دستورى و غير دستورى، حتى سخنان معمولى آن‏ها در شكل‏گيرى رفتار و افكار كودك مؤثر است و چه بسيار سخنان نامناسب و احيانا دروغ‏ها، سرزنش‏ها و تهديدهايى كه در محيط خانه جريان مى‏يابد در روح كودك اثر منفى مى‏گذارد. بر اين اساس، پدر و مادر لازم است در گفتار و دستورات خود به كودك، دقت نمايند تا عامل بدآموزى فرزندانشان نگردد.
ب. شيوه نمادين (عملى):به آنچه كودك از اعمال و رفتار والدين و ديگر افراد خانواده ياد مى‏گيرد بدون اين‏كه دعوتى از او شده باشد، «شيوه نمادين (عملى)» تربيت گفته مى‏شود. اين‏گونه يادگيرى و تربيت‏به صورت پنهان صورت مى‏گيرد و در شكل‏گيرى شخصيت كودك بسيار مؤثر بوده و در عين حال، داراى دامنه گسترده‏اى است.
اساسا يكى از شيوه‏هاى تربيتى انبيا: تربيت از راه عمل بوده و براى تربيت دينى مردم از آن استفاده مى‏كرده‏اند; يعنى: پيش از آن كه به مردم دستورى بدهند، خود به آن عمل مى‏نمودند و براى مردم الگو قرار مى‏گرفتند. بيش‏تر مردم و به ويژه كودكان، از رفتار ظاهرى ديگران تقليد مى‏كنند و يا پس از مشاهده رفتار آن‏ها دست‏كم، زمينه تربيت كلامى برايشان فراهم مى‏شود. بر اين اساس، حضرت ابراهيم(ع) براى هدايت‏بت‏پرستان از شيوه غير كلامى و عملى استفاده مى‏نمود و به جاى موعظه و نصيحت‏با شكستن بت‏ها به آن‏ها نشان داد كه چنان معبودهايى بى‏روح نفع و ضررى به حالشان ندارد و وقتى بت‏پرستان او را مورد بازپرسى و تهديد قرار دادند، براى او زمينه تربيت كلامى فراهم شد و با بيان قوى و استدلال منطقى به سؤالات بت‏پرستان پاسخ داد و وجدان ختفه آن‏ها را بيدار ساخت. در اثر گفتار منطقى و بيان شيواى حضرت ابراهيم(ع)، فطرت توحيدى بسيارى از بت‏پرستان از پشت پرده‏هاى جهل و تعصب ظاهر گشت و گروهى از آن‏ها به دين توحيدى گرويدند (20) .
پيامبر گرامى(ص) نيز در موارد متعددى، مانند تعليم نماز و حج، از اين شيوه استفاده كردند و فرمودند: «صلوا كما رايتموني اصلي‏» (21) ; نماز بگزاريد، آن‏گونه كه مى‏بينيد من نماز مى‏گزارم.
استفاده از شيوه غير كلامى و عملى در تربيت دينى كودك نيز بسيار مؤثر است و بايد در اين زمينه، از آن بهره گرفت. دوره كودكى دوره وابستگى و اعتماد كامل كودك به والدين است و ميزان تاثيرپذيرى او از پدر و مادر بسيار عميق و پابرجاست. از اين‏رو براى تربيت دينى كودك فرصت مناسبى است. بيش‏ترين ارتباط كودك در اين دوره با والدين است و ارتباط در تمامى ابعاد پنهان و آشكار و كلامى و غير كلامى آن زمينه‏ساز رشد و تحول كودك در جنبه‏هاى روحى و بدنى است. تنها الگوى مورد اعتماد كودك در اين دوره، پدر و مادر است و تا آن‏جا كه بتواند، خود را بر اساس رفتارهاى آنان منطبق مى‏سازد (22) .
چشمان ظريف و تيزبين كودك مانند دوربين حساس از تمام صحنه‏هاى زندگى خانواده و به خصوص حركات و رفتار والدين و ديگر اعضاى آن، فيلم‏بردارى مى‏كند. از لبخندها، زمزمه‏ها و نوازش‏هاى والدين درس خوش‏بينى، اميدوارى، اعتماد و محبت مى‏آموزد و به عكس، از تندى‏ها، بد رفتارى‏ها و عصبانيت‏هاى آن‏ها درس تندى و بداخلاقى مى‏گيرد. معمولا كودك سخن گفتن، آداب معاشرت، رعايت نظم يا بى‏نظمى، امانت‏دارى يا خيانت، راست‏گويى يا دروغ‏گويى، خيرخواهى يا بدخواهى را در محيط خانه فرا مى‏گيرد. اگر پدر و مادر به دستورات دينى اهميت دهند، اهل عبادت، نماز، دعا، تلاوت قرآن و توجه به معنويات باشند، بدون شك، بر ابعاد روحى و دينى كودك تاثير مى‏گذارند (23) . به همين دليل، كودك سه يا چهار ساله هنگام مشاهده نماز والدين به نماز ترغيب مى‏شود و مانند آنان به ركوع و سجده مى‏رود. فرزندان كوچكى كه همراه پدر و مادر به مساجد و حسينيه‏ها رفته در مجالس عزادارى امام حسين(ع) شركت مى‏نمايند و مانند پدر و مادر خود را به حالت گريه در مى‏آورند، همه حاكى از تاثير عملكرد والدين بر رفتار دينى فرزندان است. اظهار اين‏گونه رفتارها از كودك ناشى از تاثير عميق رفتار والدين بر جسم و روح اوست كه غالبا تبديل به ملكه مى‏شود و تا پايان عمر در او باقى مى‏ماند.
از ميان اعضاى خانواده، مادر نقش بيش‏ترى در تربيت كودك دارد; چرا كه او نخستين كسى است كه رابطه‏اى مستقيم با كودك دارد، نيازهاى او را تامين مى‏كند و به خواسته‏هايش پاسخ مى‏گويد. از اين‏رو، كودك از عواطف، احساسات، نگرش‏ها و انديشه‏هاى مادر بيش‏تر متاثر مى‏شود و بر اين اساس، وظيفه مادر در قبال تربيت دينى كودك سنگين‏تر است.